ملیناملینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

عسل مامان و بابا

یک روز برفی

دختر مهربونم  روز جمعه تصمیم گرفتیم بریم باغ ،تا نصفه های را رو رفتیم اما راه بسته بود و باید زنجیر چرخ می زدیم ،زنجیر چرخ رو بابا جون و امیر زدن اما به این فکر کردیم موقع برگشت که هوا تاریک می شه خطرناک می شه .بنابراین تصمیم گرفتیم از راه برگردیم و بریم سمت خرمدره خونه خاله مکرمه.کلی هم بهمون خوش گذشت . بیرون هوا بسیار سرد است اما با ایستادن در مقابل تو، احساسی شبیه در بهشت بودن به من می دهد. من احساس می کنم به فرشته های عالم بالا پیوسته ام. دوستت دارم عزیزم!   آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم … ...
26 دی 1397

کاردستی

کاردستی این دوتا رو خانم اوصانلو برات درست کرده این دوتا ایموجی هم کار من و شما هستش. ...
12 دی 1397

یک روز خوب با دوستانم

سلام دختر گلم روز دوشنبه 97/10/10 با دوستای زبانت که از 4 سالگیت باهم کلاس زبان می رین و ما مادرها هم که با هم دوست شدیم و کلی در کنار هم بهمون خوش میگذره و همیشه منتظریم که روز شنبه و چهارشنبه برسه و ما همدیگر رو ببینیم .روز دوشنبه هم تصمیم گرفتیم بریم بیرون که در نهایت رفتیم اسپرلوس که بهمون خیلی خوش گذشت.امیدوارم که به شما خوشگل ها هم خوش گذشته باشه. ...
12 دی 1397

شب یلدای 1397

یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا. یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد. دختر گلم امیدوارم همیشه شب های یلدا یادت باشه که این سنت دیرینه رو حفظ کنی و در کنار عزیزانت لذت ببری ...
2 دی 1397
1